سلام به همه دوست جونای خوب و مهربون. ممنون از اینکه تشریف میارین به کلبه ما وبا نظراتتون مارو دلگرم میکنید.
بینهایت سپاس. تو این پست قصد دارم سیر تکاملی حلماجان رو بذارم که البته یه سری از عکسا با دوربین گوشی
همراه گرفته شده و کیفیت پایینی دارن. توضیح عکسا از زبون خود حلما جانه مثلا دیگه.ببخشید اگه موقع خوندن اذیت
میشین.بچس دیگه...
سلام من اوهمدم. من اول اولس که به دهنیا اوهمدم این شلکی بودم. اون خانمه که منو نگه داسته پست
سیسه گف اونجالو نیگاه کن اون باباته میخواد ازت عسک بننازه.من اینجا پن یا شیش دقه بود که اومده بودم به این
اینجا فلدای اون لوز تو بیمالستان منتظلیم ملخصمون کنن بلیم خونمون.
تا اومدیم خونه مامان تسبیحو داد دسسم گف دخملم سعی کن همیشه ذکر خدا رو بگی عزیزم منم گفتم باشه
این جا دو سه لوز بعده. خب چیه چلا اینجولی نیگام میکنی لوسلی پوشیدم خب ناملحم می اومد میلف .
اینجا یه هفته بعده واسه اولین بال لفتم بهداشت واسه قدو وزن.خسته شدم خب
میبینی من خود شکلاتم.
اینجا بیست لوز بعده. مامانی منو خوابونده لو میز و بله ازم عسک گلفته.
اینجا یه ماه بعده وبازم مامانی دس به دوربین شده. من اصن نمیفمم چلا اینقد مامانی ازمن عسک
این عسکمو یادتون هس چهل لوز بعده دیگه که خوشال بودم.
اینجا بعد از چهل لوزه گیمه خب یادم نیس دقیقا چن لوزه دیگه ولی خوب یادمه که لفته بودیم خونه مامبزلگ جونی که خیلی خوش گذش
این دوتا هم چندین لوز بعدتر از اون لوزه.
این دوتا هم که واسه هفته پیشه و نمونشو دیدین عسکای گشت وگذالم بود. تو اون عسک پایینی
مامانی وسط ابلوهامو ذغال اسفند مالیده تعجب نکنین.
واما املوز 20 آذر ما دوماهگییمان تموم شد و لفتیم تو سه ماهگی .صبح حاضل شدیم لفتیم که واکسن
دوماهگی بزنیم. قبلش اقا بزلگ یه عالمه واسم دعا خوند فوت کرد تو صولتم که دردم نگیره .دردمم نگرفت
چون اصن واسکن نزدم .دستت دلد نکنه اقا بزلگ خخخخخخ .(گفتن باید روزای فرد بیارینش.حالا قرار شد فردا
بریم .البته خوب شد چون قدو وزنش رو گرفتن الحمدالله خوب بود همه چی.)
عسک قبل از لفتنمان که تو چرت بودم.
و عسک دست از پا دلازیمان که بلگشتیم.البته من بازم تو چرت بودم خخخخخ.
خلاصه این که ما واسه خودمان یه خانم تمام عیار شده ایم اهست. به قول بابایهمان سرتا پاهیمان خانم
می باشد شده اهست.
این بود انچه گذشت ما... .
واین داستان همچنان جاریست به امید وخواست پروردگار. التماس دعا